امیر عبودزاده*
روز گذشته در هوای دلگیر و مات تهران زیر آوارِ سرفههای آلرژیک و طعم وارونگی خبر آمد بیتا فرهی درگذشت. بیهوا، صدای سیلی «هامون» به گوشمان رسید. یکی از ماندگارترین سکانسهای تاریخ سینمای ایران.
بختش بلند بود. ستاره بختش درخشان بود که یک شبه توانست ره صد ساله را برود. با همان فیلم لعنتی.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با همان نقش لعنتی. «هامون» زندگیهای زیادی را زیر و رو کرد. خیلیها را عاشق کرد. و دو نفر را به اوج آسمان برد: حمید
هامون و مهشید. زوجی که اگر در فیلم چندان آسوده و سعادتمند نبودند، باری در دنیای واقعی به خیلی چیزها رسیدند. به چیزهایی که فکرش را هم نمیکردند. یکی خسرو شکیبایی بود که با همان تک نقش طلایی سوپراستار سینمای
ایران شد و اگر خودش به خودش بد نمیکرد اگر اسیر عادتهای شومش نبود، شاید هنوز هم میتوانست در سینما و بیرون از آن آقایی کند اما عموخسرو زود رفت و همه را حسرت به دل گذاشت. نقش مقابل او بیتا فرهی اما، باهوش و خوددار بود. حواسش جمع بود که آبرو و اعتبار جمع کرده را یکجا حرام نکند. نه با محافل و برو و بیا و حاشیههای سلبریتیپسند میانهای داشت و نه حاضر بود برای چند میلیون بیشتر تن به هر کاری بدهد. در طول سه دهه بازیگری، آهسته و سنگین و بهاندازه بود. اگرچه نقش دیگری نداشت، باری، خود را به ابتذال هم نکشید.
فرهی همیشه با حسرت از گذشتهاش میگفت. از فیلم بانو. فیلمی که اگر در زمان خود اکران میشد، بیتردید او بسیار بیش از آنچه گذشت میدرخشید.
بازیگری که از تئاتر و در دنیای پرتلاطم بازیگری بالا نیامده بود، شاید جدا از آن چهره با ابهت و صدای میخکوبکننده، در بازیگری نیاز به استعدادهای شگفتانگیز بیشتری هم نداشت. اما همان چند فیلم اندک، همان هامون و بانو و خونبازی و خاطراتی که در سریالها برایمان به جا گذاشت، آنقدر بود که خیلی از بازیگران زن سینمای ایران به خواب هم نمیبینند. بیتا فرهی که همه این سالها میتوانستی در خانه اصیل و پر رنگ و لعابش در خیابان شریعتی- سر میرداماد پیدایش کنی و با او از روزهای رفته بگویی. بیتا فرهی که نرفت و ماند. نه سروصدایش بلند بود و نه گلایهای داشت و نه ادعای بزرگی. او حالا یکی از همه رفتگان هامون است: عزتاللهخان و عمو خسرو و جلال مقدم و حسین سرشار و این آخری داریوش مهرجویی که با وحیده محمدیفر، دیگر بازیگر فیلم رفتند و ما را با جادوی آن فیلم خاطرهانگیز تنها گذاشتند. بیتا فرهی لابد تحمل این همه تنهایی را نداشته. لابد روحش دیگر در کالبد نمیگنجیده. اما هالهای که او را برای همیشه در برگرفت، سحر و طلسمی که از پرده نقرهای به زندگی نکبت و کسالتبار واقعی سرریز میشود، تا ابد رهایش نخواهد کرد. زن زیبا و باشکوهی که روزگاری رویا و خیال همه ما بود. صدای افسونگری که آهسته از طبقه دوم کتابفروشی میگفت: «هامون» و ما دلهایمان یکسره میرفت. اشکهایمان سرازیر میشد. با همان لباس اپلدار که امروز دمده به نظر میرسد. زیر تور عروس، همچون تمام زنان اثیری. با چادر در شاهعبدالعظیم و با لباسهای آغشته به رنگ که همه بیقراریهایش را به نمایش میگذاشت. زنی که میخواست «بریزد، بپاشد، بسازد...». گفتنش سخت است، اما در آن روزگار او همه ما را عاشق خود کرد. او بدل همان زنی بود که ما در خیالهایمان دنبالش میگشتیم. با همان خلخلیها و همان جاهطلبیها و همان زیبایی. زنی که در هر قصه و هر فیلم عاشقانهای دیگربار و دیگربار زخمهای ما را تازه میکند. او عشق ما بود، حق ما بود، سهم ما بود و حالا دیگر نیست. هرچند که جایی آن بالا دارد ما را نگاه میکند. انگار که از پرده بزرگ کاشته شده روی تپه شنی. انگار که از پنجره خانهاش به سوی این ساختمان نیمهتمام. انگار که رخ برگرفته از نور همه فلشها و دوربینها در دادگاه بیعدالت زندگی. او دیگر نیست اما کاش همه نبودنها همینقدر بزرگ و باشکوه و سایهگستر بود. کاش همه نبودنها اینقدر پر از بودن بود. و در این لحظات حمید هامون است که با چشمانی مه گرفته، خسته از همه بینصیبیها برایمان میخواند... ای کاش که دست تو پذیرش نبود و نوازش نبود و بخشش نبود که این همه پیروزی حسرت است، بازآمدنِ همه بیناییهاست به هنگامی که آفتاب سفر را جاودانه بار بسته است و دیری نخواهد گذشت که چشمانداز خاطرهای خواهد شد و حسرتی و دریغی * یادداشت منتشر شده در برترین ها کانال عصر ایران در تلگرام
منبع: عصر ایران
کلیدواژه: بیتا فرهی
خسرو شکیبایی
هامون
بیتا فرهی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۶۶۶۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
وداع با یکی از بهترین معلمان رسانه؛ راز محبوبیت اسکویی چه بود؟
مراسم تشییع پیکر زنده یاد مسعود اسکویی با حضور جمعی از چهرههای هنری و ورزشی در حال برگزاری است.
به گزارش مهر،این مراسم دقایقی پیش با رسیدن پیکر زنده یاد اسکویی و تلاوت آیاتی از قران کریم رسما آغاز شد.
حمید رضا افتخاری مدیر رادیو صبا، مریم جلالی تهیه کننده، پیمان یوسفی و ... از دیگر حاضران در این مراسم هستند.
علی بخشی زاده معاون صدا با تسلیت به بازماندگان اسکویی بیان کرد: امروز روز سختی برای اهالی رسانه است که یکی از افراد خوشنام و کاربلد را بدرقه میکند. اسکویی مردی مهربان، بی ریا و بی تکلف بود.
وی اضافه کرد: او الحق استاد بود و به تمامی جوانان هر آنچه از پروتکلهای ورزشی میدانست آموخته بود، اما متواضعانه مشتاق اطلاعات جدید بود. ما یکی از بهترین معلمان خود را در رسانه از دست دادیم. چه رازی است که یک نفر اینگونه محبوب میشود؛ همه شما را به این آیه سوره مریم دلالت میدهم که «به درستی کسانی که پاک عمل کردند و پاک نیت بودند خداوند آنها را محبوب قلبها میکند» و استاد مصداق این آیه کریمه بود.
بخشی زاده اظهار کرد: او در این شرایط سنی بسیار پرکار بود که حتی گاهی از او میخواستیم بیشتر به آموزش بپردازد و استراحت کند، اما اهل استراحت نبود و عاشق این کار بود.
مسعود اسکویی، گوینده و مجری کارشناس پیشکسوت شبکه رادیویی ورزش روز چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت درگذشت.